سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکى که با آن بپایى به از بسیارى که از آن دلگیر آیى . [نهج البلاغه]

ahmadarami.blogfa.com

 
 
آثار و برکات فردى سیدالشهداء (ع)(شنبه 87 مرداد 12 ساعت 5:17 عصر )

آثار و برکات فردى سیدالشهداء (ع)

کربلایی احمد آرامی کارشناس گفتار وزبان

1- چراغ هدایت و کشتى نجات‏

من آن نورم که در شبهاى تاریک

چراغ رهنماى کاروانم

در این دریا منم آن ناخدایى‏

که کشتى را به ساحل مى‏رسانم‏

روایت شده که امام حسین (ع) فرمود: «خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شدم در حالیکه ابى بن کعب هم آنجا بود. حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مرحبا به تو ، اى ابا عبدالله ، اى زینت آسمانها و زمین . ابى گفت : چگونه او زینت آسمانها و زمین است در صورتى که کسى غیر از تو چنین نیست؟ حضرت فرمود: اى ابى ، قسم به کسى که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد، حسین بن على در آسمان بزرگتر از روى زمین است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است که او چراغ هدایت و کشتى نجات است » . 1

یکى از برکات فردى حضرت سیدالشهدا (ع) این است که او «چراغ هدایت» و «کشتى نجات» است . اگر چه همه پیامبران و امامان (ع) چراغها و انوار هدایت و کشتیهاى نجات و رهایى اند، چنانکه پیامبر اسلام (ص) فرمود: «انما مثل اهل بیتى فیکم کمثل سفینة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلک» .2

همانا خانداون و اهل بیت من در میان شما مانند کتشى نوح است که هر کس داخل آن شود نجات پیدا کرده و هرکس که از آن تخلف کند هلاک خواهد شد.

اما کشتى نجات حسین (ع) حرکتش بر امواج توفنده و گسترده دریا، سریعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحلهاى نجات آسانتر بوده و دایره بهره‏ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسین (ع) وسیعتر است .

در آن زمانى که امواج بلند و سهمگین فساد و گناه بر پیکره نیمه‏جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازیانه مرگ مى زد و گرداب حوادث و توطئه‏ها و پلیدیها، خفتگان در بستر غفلت را بى‏رحمانه به قعر تاریکى و تباهى مى کشید ، این حسین بود که با قیام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل بیت خویش ، گرفتاران در این اوضاع خطرناک را از دریاى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه‏گر «بنى امیه» نجات بخشید و با کشتى رهایى خود ، این خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.

آرى ، حسین (ع) «مصباح الهدى » است تا در این ظلمتکده خاک، دلیل و راهنماى راه باشد؛ و «سفینة النجاة» است تا در اقیانوس متلاطم فتنه‏ها و ضلالتها، غرق شدگان را که کشتى شکسته بودند فریاد رس باشد.

اى که مصباح هدایت هستى و فلک نجات‏

از چه با این اشکها ایجاد طوفان مى کنى؟

زنده در قبر دل ما بدن کشته تو است

جان مایى و ترا قبر حقیقت دل ماست

2- محبت مکنون

از جمله احادیث نبوى که در واقع بیانگر تأثیر پذیرى معنوى مردم از وجود مبارک سیدالشهداء (ع) مى‏باشد، حدیثى است که فرمود:

«ان للحسین محبة مکنونة فى قلوب المؤمنین ». 3

در کانون دلهاى مؤمنین ، محبتى نهفته و ویژه نسبت به حسین وجود دارد.

کیست که نام حسین (ع) را بشنود و فردى از افراد بشر یا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انکسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسین (ع) دلها را به التهاب در آورده و جگرها را گداخته و مذاب مى‏سازد، و شورش دل و آتش درون را به ریزش قطرات اشک از دیدگان ، آشکارا و عیان مى‏کند.

در کجاى دنیا دیده مى شود که شیعه و دوستدار حسین در آنجا باشد و اقامه عزاى حسینى نکند . کیست که پس از دادن عزیزترین محبوب و مطلوب خود به اندک فاصله و مختصر وقت و گذشتن کمتر زمانى، آن مصیبت را فراموش نکند؛ جز مصیبت حسین (ع) که با این همه طول زمان و گذشتن قرنها، روز به روز این مصیبت تازه‏تر و شور و شراره‏اش بیشتر و بلندتر مى‏گردد. آیا نه این، جذبه عشق و علاقه و تأثیر محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقه‏مندان نسبت به آن امام محبوب است؟

و اى بسا ، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسینى تسلیم شده و به تواضع و تکریم در مقابل نام مبارک حسین و جلال و مقام او قد خویش به تعظیم و تسلیم خم نموده و به دین و آیین حسینى گراییده و از اکسیر محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مى‏گردانند.

براستى، سنت الهى چنین بوده که محبت امامى که مسیر تاریخ را عوض کرده و دین الهى را نجات مى بخشد به گونه‏اى خاص در دل و جان مسلمین و مؤمنین قرار گیرد، حتى کسانى که مقابل حسین (ع) قرار گرفتند به قول فرزدق : «دلهایشان با او بود، اگر چه بر اثر دنیا پرستى شمشیرهایشان بر روى او کشیده شد» . چه رسد به مؤمنینى که عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است .

حتى محبت حسین (ع) در دل و جان رسول اکرم (ص) نیز ریشه دوانیده بود، به طورى که مى فرمود: «هر گاه که به فرزندم حسین مى‏نگرم ، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مى‏بندد» .4 و نیز مى فرمود: «بار خدایا ، من حسین را دوست دارم و آنان که دوستدار او هستند نیز دوست دارم ». 5

راه حسین (ع) راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه کند او را پیدا مى‏کند . لذا در برخى روایات وارد است که : «قبر او در دلهاى دوستداران اوست».

سلام از دور و از نزدیک بهر او بود یکسان‏

بلى قبر شریف او دل اهل یقین باشد

آرى، دل مؤمن جایگاه تابش نور پر فروغ و احیاگر حسین است . و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد ، رنگ ابدیت به خود مى‏گیرد، زیرا پیوند این محبت در حریم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فیض ذات سرمدى، جاودانه است ، که گفته‏اند:

این محبت راز محبتها جداست

حب محبوب خدا حب خداست.

شاهى که نه سپهر از او برقرار شد

ماهى که مهر و ماه از او کسب نور کرد

3- سیدالشهدا (ع) ، پدر امامان نه گانه‏

یکى دیگر از برکات فردى سیدالشهدا (ع) که از ارزش معنوى بسیارى برخوردار است ، این است که نه امام معصوم (ع) بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مى‏باشند ، و نسل امامان به برکت وجود او ادامه یافت . چنانکه از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسین (ع) چهار ویژگى به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذریه او قرار داده است، دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم - کنار و زیر قبه او دعا مستجاب مى‏باشد، چهارم - ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمى‏شود». 6

از طرفى در روایات بر این امر تصریح شده که على بن الحسین (ع) بعد از پدر به امامت رسیده است . چنانکه عبدالله بن عتبه روایت کرده: خدمت امام حسین (ع) بودم که پسر کوچکترش «على» وارد شد. (یعنى حضرت سجاد (ع) که از على اکبر کوچکتر بوده است . و این واقعه قبل از تولد على اصغر مى‏باشد). تا آنجا که مى‏گوید: عرض کردم : اگر آن امرى که از آن به خدا پناه مى‏برم اتفاق افتاد ، به چه کسى رجوع کنیم؟ (یعنى امام بعد از شما کیست؟) فرمود: به این پسرم : على ، او امام و پدر امامان است ...» 7.

روایت در این زمینه زیادتر از آن است که در این مختصر بدانها پرداخته شود، ضمن اینکه ادامه امامت از ذریه امام حسین (ع) به خاطر مشهور بودن آن ، نیازى به استدلال روایى بیشتر از آنچه ذکر شده، ندارد.

بارى ، استمرار خط مستقیم و هدایتگر امامت به برکت وجود مقدس سیدالشهدا (ع) است، و این از بزرگترین برکتهاى فردى و معنوى آن حضرت است .

او شفیع است این جهان و آن جهان‏

این جهان در دین و آنجا در جنان‏

4- شفاعت

یکى دیگر از آثار و برکات فردى سید الشهداء (ع) که در نزد شیعیان اهمیت و جایگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است .

شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضمیمه کردن چیزى به همانند اوست، و از اینجا روشن مى شود که باید نوعى شباهت و همانندى در میان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوتهایى نیز در میان آنها دیده شود . به همین دلیل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدین معنى است که : انسان گنهکار به خاطر پاره‏اى از جنبه‏هاى مثبت (مانند ایمان یا انجام بعضى از اعمال شایسته) شباهتى با اولیاى الهى پیدا کند و آنها با عنایت و کمک‏هاى خود ، او را به سوى کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضاى عفو کند. و به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قویتر و برتر، در کنار موجودى ضعیفتر، و یارى رساندن به او براى پیمودن مراتب کمال است .

شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است . اما شفاعت مورد نظر در قرآن کریم و روایات اسلامى، متوجه شایستگى‏هاى افراد است نه روابط شخصى بین شفاعت کننده و شفاعت شونده.

شفاعت اقسامى دارد که برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحیح حافظ و تأیید کننده قانون است . شفاعت غلط آن است که کسى بخواهد از راه پارتى بازى جلوى اجراى قانون را بگیرد. برحسب چنین تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانین اقدام مى‏کند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چیره مى‏گردد. اینگونه شفاعت، در دنیا ظلم است و در آخرت غیر ممکن . ایرادهایى که بر شفاعت مى‏شود بر همین قسم از شفاعت وارد است، و این همان است که قرآن کریم آن را نفى فرموده است .

شفاعت صحیح، نوعى دیگر از شفاعت است که در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است . قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأکید کرده است که این نیز بر دو قسم‏

است :

1- شفاعت «رهبرى» یا شفاعت «عمل».

2- شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل».

نوع اول شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مى‏باشد، و نوع دوم شفاعتى است که تأثیر آن در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود.

با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذکر است که یکى از شفاعت کنندگان از اهل بیت ، حضرت سیدالشهدا (ع) است، ولى آن حضرت شفیع کسانى است که از مکتب او هدایت یافته‏اند، نه شفیع کسانى که مکتبش را وسیله گمراهى ساخته‏اند.

قرآن و مکتب حسینى ریسمانهایى هستند که قدرت دارند بشر را از چاه نگون بختى به اوج سعادت بالا برند: یکى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس » است؛ ولى اگر کسى از این دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ریسمان نیست، علت این است که او در سر سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنین مردمى به وسیله قرآن و مکتب حسینى به قعر دوزخ برده مى‏شوند. 8

شفاعت به معنى وسیع کلمه ، در هر سه عالم (دنیا ، برزخ و آخرت) صورت مى‏پذیرد ، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و براى نجات از عذاب دوزخ است ، از این رو سیدالشهداء هم در دنیا ، هم در برخ و هم در آخرت شفیع دوستداران و شیعیان حقیقى‏اش بوده و خواهد بود.

چنانکه در روایتى از امیرالمؤمنین (ع) آمده است : «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نیز شفاعت است » .9 و در روایتى دیگر آمده است : «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند» 10.

و معلوم است که امام حسین (ع) یکى از امامان معصوم بوده که در قیامت و محشر کبرى از شیعیان و دوستانش شفاعت مى کند . بطورى که یکى از روایان گوید: روایتى از قول ابى عبدالله الحسین (ع) به من رسیده بود که آقا فرموده است : «هر کس پس از مرگ من مرا زیارت کند، پس از مرگش من هم او را زیارت مى نمایم» . این روایت در ذهن من بود، تا اینکه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسین (ع) را دیدم ، گفتم : آقا این روایت درست است و از شماست ؟ «قال : نعم، و لو کان فى النار اخرجته منها» فرمود: آرى ، هر چند در آتش باشد او را بیرون مى آورم. عرض کردم: آیا از این به بعد این روایت را بدون واسطه از خود شما نقل نمایم؟ فرمود:آرى . 11

به محشر که کسى نیست غمخوار کس‏

شفیع محبان ، حسین است و بس‏

ترا ز باب حسینى برند جانب جنت‏

ترا که عاشق اویى ، ترا که شیعه اویى*

5- دوستداران حسین و دوستان دوستداران او بهشتى‏اند

یکى دیگر از آثار و برکات فردى سید الشهدا (ع) که در سراى دیگر ظهور کرده و جلوه‏نمایى مى‏کند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنانکه حذیفة بن یمان گوید: رسول خدا (ص) را دیدم که دست حسین بن على (ع) را در دست خودگرفته بود و مى‏فرمود:

«یا ایها الناس، هذا الحسین بن على فاعرفوه ، فو الذى بیده ، انه لفى الجنة ، و محبه فى الجنة ، و محبى محبیه فى الجنة»12.

اى مردم ، این حسین بن على است ، او را بشناسید؛ سوگند به آن خدایى که جانم به دست اوست، براستى او در بهشت است، و دوستدار او نیز در بهشت است ، و دوستدار دوستدار او نیز در بهشت مى‏باشد.

و از امام موسى بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود:

«رسول خدا (ص) دست حسن و حسین (ع) را گرفت و فرمود:

«هر کس این دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قیامت در درجه من با من خواهد بود» 13.

و نیز رسول خدا (ص) فرمود: «آگاه باشید، همانا حسین (ع) درى از درهاى بهشت است، هر کس با او دشمنى کند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى‏کند» 14.

و معلوم است که این مقام عظیم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمى‏شود، بلکه مقصود، محبت خاصى است که مخصوص کسانى مى‏باشد که در درجات بالاى ایمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسین (ع) ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معیت بارسول خدا (ص) در بهشت برین ، محبتى فراتر از ظاهر مى‏طلبد.

آثار و برکات اخلاقى - تربیتى سید الشهداء (ع)

علیرضا رجالى تهرانى

1- ایجاد اخلاق جدید در جامعه مسلمین‏

اگر دیدى که نابینا و چاه است‏

اگر خاموش بنشنیى گناه است

یکى از آثار و برکات سیدالشهدا (ع) در بعد اخلاقى - تربیتى این است که قیام او باعث گردید در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جدید بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان را به زندگى خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدینوسیله جامعه را اصلاح نماید . و به عبارت دیگر، با خودسازى به دیگر سازى نیز بپردازد.

آرى، در آن زمانى که بنیاد روانى و اخلاقى مردم در هم ریخته و ویران شده بود و این ویرانى شامل رهبران مسلمین و بزرگان آنان نیز شده بود و با اخلاق و شیوه‏اى وحشتناک زندگى مى‏کردند ، امام حسین (ع) یگانه درمان آن حالت بیمار گونه را که در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قیام آشکار و فریاد درآن سکوت مرگبار دید. لذا آن حضرت با خون پاک خود و فرزندان و یارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاریخى ، حتى شمشیر و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گردید تا همه روزنه‏ها و راههاى توجیه را فرو بندد.

سیدالشهدا (ع) نیک دریافته بود که وجدان شکست خورده و اخلاق پست امت را نمى‏توان به وسیله رویارویى ساده دگرگون ساخت، از این رو با قیام و شهادت خویش دیرى نپایید که اخلاق هزیمت و فرار را به نیرویى عظیم درآورد و اخلاق جدیدى به جاى آن جایگزین نمود. براستى شهادت حسین بن على (ع) تأثیر ژرف و شگرفى بر شیعیان ساکن و ساکت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگیز نواده پیامبر اکرم (ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ریخت.

در اثر قیام و شهادت امام حسین (ع) موجى در روح مسلمین به وجود آمد، حمیت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى که از اواخر حکومت عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامى حکمفرما بود، تضعیف شد و ترس آنها را فرو ریخت ، خلاصه، ابا عبدالله (ع) به اجتماع اسلامى شخصیت داد.

کربلا و قیام سیدالشهدا (ع) نمایشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و این اخلاق را نه به زبان که در عمل به خون پاک خویش بر صفحه ماندگار تاریخ به ثبت رسانید.

از پا حسین افتاد و ما بر پاى بودیم‏

زینب اسیرى رفت و ما بر جاى بودیم

2- احساس گناه در بین مسلمین

یکى دیگر از آثار نهضت و شهادت سیدالشهدا (ع) این بود که مردم پس از مدت کوتاهى متوجه عدم توانایى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عمیق ندامت و گناه کرده و چنین اندیشیدند که براى جبران این اهمال کارى و غفلت ، و نیز براى طلب بخشایش الهى، باید جانبازیهاى مشابهى را انجام دهند. و از جمله کارهاى امام زین‏العابدین (ع) این بود که کوشید این احساس گناه را شعله‏ور سازد. از این رو به گروه انبوهى از مردم کوفه نهیب زده و فرمود:

«اى مردم، شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا شما فراموش کردید که نامه‏ها براى پدرم نوشتید و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نیرنگ زدید؟! شما با پدرم عهد و پیمان بستید و با وى بیعت کردید، اما بیعت خود را شکستید و او را به قتل رساندید پس هلاکت بر شما باد و با این توشه‏اى که به آخرت فرستادید هلاکت بر شما باد . چه رأى زشت و پلیدى را که براى خود پسندیدید! آنگاه که به دیدار پیغمبر خدا (ص) مى‏شتابید و به شما بگوید: «عترت مرا کشتید ، هتک حرمت مرا کردید.» با چه دیده‏اى به او نظر خواهید کرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت : «از امت من نخواهید بود» 15.

این احساس گناه عامل همیشه شعله‏ورى بود که مردم را براى شورش و انتقام جویى همواره به جلو مى‏راند.

استاد «عادل ادیب» در این باره مى‏نویسد: شهادت فجیع امام حسین (ع) در کربلا موجى شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگیخت . آنان پى بردند که مى‏توانستند او را یارى دهند. اما از آن پس که با او براى قیام پیمان بستند، او را یارى نکردند . این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک طرف انسان را وادار مى ساخت که گناهى را که مرتکب شده با کفاره بشوید، و از طرف دیگر نسبت به کسانى که او را به ارتکاب چنین گناهى واداشته بودند، احساس کینه و نفرت کند. به طورى که انگیزه انقلابهاى متعددى که در اثر قتل امام (ع) برپا شد، همان کفاره یارى نکردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امویان بود .

مقدر چنین بود که آتش این احساس گناه، پیوسته برافروخته بماند و انگیزه انتقام از بنى امیه در هر فرصت به انقلاب و قیام بر ضد ستمگران منتهى گردد. 16

بارى ، بر اثر شهادت امام حسین (ع) این آیه شریفه مصداقى روشن یافت:

«و یوم یعض الظالم على یدیه » . 17

و روزى که ستمکار دستهاى خود را از پشیمانى مى‏گزد.

3-ازدیاد محبوبیت سید الشهداء (ع) و خاندان وحى‏

سؤمین اثر مهم تربیتى قیام و شهادت سیدالشهداء (ع) ، بالا بردن محبوبیت خاندان حضرت على (ع) در اجتماع اسلامى و شناساندن بیشتر و بهتر آنان به مردم بوده است .

مسئله داشتن محبوبیت و قبضه کردن افکار اجتماع از مسائل حیاتى و مهمى است که همواره مورد نظر حکومتها بوده و هست . حکومتها هر چند به طور اکثر تکیه گاه بزرگى جز قدرت ندارند، اما به خوبى مى دانند که نیرومندتر از قدرت نظامى ، جایگاهى است که در دلهاى مردم مى‏باشد، وسعى دارند آن را براى خویش به دست آورند . معاویه نیز با همه تلاشهاى شیطانى خود به طور کلى مى خواست دو چیزرا به دست آورد: یکى محبوبیت بخشیدن به خاندان و شجره خبیثه بنى امیه ، و دیگرى سقوط خاندان و شجره طیبه حضرت على (ع) از محبوبیت . متأسفانه معاویه در این تلاش خود موفقیت بسیارى هم کسب کرد. اما با ظهور حماسه حسینى و جانبازیهاى مردان راستین خدا، نفوذ معنوى و اعتبار روحانى عمیقى براى سیدالشهدا و اهل بیت (ع) ایجاد نمود . به طورى که هر چه از آن واقعه مى گذشت مردم بیشترى به خاندان حضرت على (ع) جذب مى‏شدند این محبوبیت رفته رفته چنان بالا گرفت که عده‏اى براى خونخواهى و به نام هوا داران از خاندان رسول خدا (ص) دست به قیام زدند.

آرى ، اگر حسین بن على (ع) پیش از نهضت مردانه‏اش به عنوان امام وقت و سبط پیغمبر و فرزند على و فاطمه، و بزرگترین شخصیت از خاندان وحى شناخته مى‏شد، پس از قیام با حفظ مقامات سابق، به نام عالیترین و کاملترین نمونه مردانگى و مجاهدت و فداکارى در راه خدا و حقیقت شناخته شد.

«مسیوماربین آلمانى» در این خصوص مى‏نویسد: «مهمترین اثر این نهضت این بود که ریاست روحانى که در عوالم سیاست اهمیت شایانى داشت، مجدداً به دست بنى‏هاشم افتاد، و به ویژه در بازماندگان حسین (ع) مسلم گردید، و چندى طول نکشید که (حکومت) ظلم و جور معاویه و جانشیان او منهدم شد و در کمتر از یک قرن قدرت از بنى امیه سلب گردید. منهدم شدن (قدرت) بنى امیه به قسمى شد که امروز نام و نشانى از آنها نمودار نیست و اگر در متن کتب تاریخى نامى از این قوم ذکر شده در تعقیب آن هزاران نفرین و ناسزا هم نوشته شده است، واین نیست مگر به واسطه قیام امام حسین (ع) و یاران با وفاى او » 18.



پى نوشتها:

15 سیرهء امامان , سید محسن امین , ص 188

16 زندگانى تحلیلى پیشوایان ما, عادل ادیب , ص 149

17 سورهء فرقان , آیه 27

18 نقل از کتاب درسى که حسین به انسانها آموخت شهید هاشمى نژاد, ص 445



پى نوشتها:

1 فرائد السمطین , جوینى خراسانى , ج 2 ص 155

2 فرائد السمطین , جوینى خراسانى , ج 2 ص 246

3 حماسهء حسینى , استاد شهید مطهرى , ج 3 ص 247

4 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 43, ص 309

5 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 43, ص 281

6 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 329

7 اثبات الهداة , شیخ حر عاملى , ج 5 ص 215

8 اقتباس از کتاب عدل الهى , استاد شهید مطهرى , ص 241تا 246

9 خصال , شیخ صدوق , ص 624

10 المحاسن , ابى جعفر برقى , ج 1 ص 293

11 نقل از کتاب <قیام حسینى > آیت الله شهید دستغیب , ص 105

(#) ـ بیتى از نگارنده .

12 بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 43, ص 262

13 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 32

14 سفینة البحار, محدث قمى , ج 1 ص 257







بازدیدهای امروز: 2  بازدید

بازدیدهای دیروز:2  بازدید

مجموع بازدیدها: 5958  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «