بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا اباالفضل العباس
السلام علیک یا اباصالح المهدی
مانده ام
تنها
می شمارم لحظه ها را و می شنوم جیغ مرگ زمان را.
در انتظارم تا الهه ای آید و نور بپاشد بر قلب هایی نفرین شده
... سیاهی است که نور را در بطن خود تاریک کرده.
می شنوی صدای گریستن آن مرد را که می گرید برای ما ـ من و تو ـ
آدینه ها ؛
چشمانش خیس است و دستانش سرد
از زمستان قلب من و تو
... و ما می خندیم؛ به دروغ ها که مرگ های کمرنگی هستند
و ما آنان را زندگی می خوانیم.
کجاست قلب هایی که روشن بودند و دل هایی که بوی یاس می دادند ...؟!
کجاست چشمانی که ستارگان درخیسی شان می دویدند و بی اشک ناتمام بودند ؟!
... و من درجستجویم تا بشکنم قلبی را که سنگ را رسوا می کند؛